
فروپاشی چگونه رخ میدهد؟!
از کتاب “چرا مدادم رنگی نیست”!
مجله فوربز ، که جز معتبرترین نشریات کسبوکار و کارآفرینی است، در سال 2007 روی جلد خود را با یک تیتر جنجالی به نوکیا اختصاص داد.
آیا کسی می تواند نوکیا را با یک میلیارد کاربر،
از تخت پادشاهی به زیر کشد؟
در آن سالها، نوکیا سلطان موبایل و ارتباطات بود، به طوری که 40 درصد سهم بازار را به خود اختصاص داده بود. اما سهم بازار این غول ارتباطات، بعد از سیزده سال از رتبه اول به رتبه دهم سقوط کرد!
ﯾﮑﯽ از ﺟﺎﻟﺐ ﺗﺮﯾﻦ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ در ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ ﻓﺮوﭘﺎﺷﯽ اﻣﭙﺮاﻃﻮري ﻧﻮﮐﯿﺎ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﺷﺪه اﺳﺖ، ﻧﺘﺎﯾﺞ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﻣﺸﺘﺮﮐﯽ ﻣﯿﺎن ﯾﮏ داﻧﺸﮕﺎه ﻓﻨﻼﻧﺪي و ﻣﺪرﺳﻪ ﮐﺴﺐ وﮐﺎر ﻣﻌﺘﺒﺮ اﯾﻨﺴﯿﺪ ﻓﺮاﻧﺴﻪ اﺳﺖ.
اﯾﻦ ﻧﺘﺎﯾﺞ ﺣﺎﺻﻞ ۱۲۰ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ (ﺷﺎﻣﻞ ۹ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﺑﺎ اﻋﻀﺎي ﻫﯿﺌﺖ ﻣﺪﯾﺮه و ۱۹ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﺑﺎ ﻣﺪﯾﺮان ارﺷﺪ ﻧﻮﮐﯿﺎ) ﺑﻮده اﺳﺖ.
از نتایج این مصاحبهها، سه نکته مهم در رابطه با سقوط این کمپانی موفق به دست آمده است:
ﻧﺒﻮد ﻓﻀﺎي ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﺮاي ﮔﻔﺘﮕﻮﻫﺎي آزاد
در آن دوره زمانی، فضای مناسب برای گفتگوها و مباحثههای جدی و راهبردی وجود نداشت. یکی از مدیران ارشد نوکیا اشاره میکند که در بازه سالهای 2007 تا 2011، بسیاری از اعضای هیئت مدیره احساس میکردند که دیگر قادر به صحبت کردن آزادانه نیستند.
تعصب!
در آن سالها، تعصب مدیران ارشد نوکیا به سیستم عامل سیمبین، باعث شده بود که کارکنان و مدیران این کمپانی به این سیستم عامل وابسته باشند و فضای انتقاد و تغییر برچیده شود.
ﻣﺪتﻫﺎ روي ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻋﺎﻣﻞ ﺧﻮد ﭘﺎﻓﺸﺎري ﮐﺮدند، وﻗﺘﯽ ﻫﻢ در ﺳﺎل 2012 ﺑﺎ ﺗﻐﯿﯿﺮ مواجه شدند، دﯾﮕﺮ ﺧﯿﻠﯽ دﯾﺮ ﺷﺪه ﺑﻮد!
تحلیلهای سطحی
از دیگر مشکلات این کمپانی این بود ﮐﻪ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻫﺎ و ﺗﺼﻤﯿﻤﺎت ﺑﺮاﺳﺎس داده ﻫﺎي واﻗﻌﯽ ﻧﺒﻮد و ﺑﯿﺸﺘﺮ اﺣﺴﺎﺳﯽ، ﺷﻬﻮدي و ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻮد.
گفته ﻣﯽ ﺷﻮد ﮐﻪ وﻗﺘﯽ ﻧﻮﮐﯿﺎ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺑﻪ ﺟﺎي ﺳﯿﻤﺒﯿﻦ از ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻋﺎﻣﻞ ﺟﺪﯾﺪي اﺳﺘﻔﺎده ﮐﻨﺪ، ﺧﯿﻠﯽ از ﻣﺪﯾﺮان ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻋﺎﻣﻞ وﯾﻨﺪوز فون را ﭘﯿﺸﻨﻬﺎد دادﻧﺪ. در ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ داده ﻫﺎ و ﺷﻮاﻫﺪ واﻗﻌﯽ اﻓﻖ روﺷﻨﯽ و موفقی ﺑﺮاي ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻋﺎﻣﻞ وﯾﻨﺪوز فون ﻧﺸﺎن ﻧﻤﯽ داد اما نوکیا بر این ایده پافشاری کرد و در نتیجه در سال 2013 شکست خورد!
تحلیل و بررسی سه نکته که بهعنوان عوامل سقوط نوکیا مطرح شد، میتواند نشانههایی از فاکتورهای شکست هر سیستم اقتصادی یا سیاسی باشد. در هر سیستمی که تحت نقد قرار گیرد، اگر نظرات و فرضیات به چالش کشیده نشود و خطوط قرمز بحثها محدود شود، ممکن است مدیریت سازمان نتواند به درستی عمل کند و زمینهساز سقوط آن سیستم باشد. همچنین اگر یک سیستم به طور ناخواسته به گذشته وابسته شود و به تصمیمات و نتایج قبلی بیش از حد تکیه کند و تعصب داشته باشد، به جای اتخاذ تصمیمات منطقی، به بحثهای تعصبی روی میآورد که خود عامل دیگری برای سقوط خواهد بود. در این شرایط، یک احساس حاکم میشود که بهجای ساخت آینده، بیشتر نگران دفاع از تصمیمات گذشته هستند و بهطور مداوم تلاش میکنند تا اشتباهات گذشته را نادیده بگیرند و خود را کامل جلوه دهند. این نوع رویکردها به طور حتم منجر به ناپایداری و نزدیک شدن به سقوط سیستم میشود.

بدون دیدگاه